ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

حافظ و عاشورا، مهری کیانوش راد

شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۳۸ ب.ظ

حافظ و عاشورا 

رندان تشنه لب 


زان یار دل نوازم شکری ست با شکایت  /   گر نکته دان عشقی  بر خوان تو این حکایت 

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس    / گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیج کانجا    / سرها بریده بینی بی جرم و بی شکایت 

.... با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ؛ هر چه بیشتر خواندم ؛ روشن تر و شیواتر  از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛

به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان ترسیم کرده است  که با 

همه ی وجود ، تاریکی ، سنگینی ، وحشت و سرخی عشق را  که همه ی تابلو را خون رنگ کرده است ؛ می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید.

باورم شد ؛ این حکایت که حافظ با شکری آمیخته به شکایت گوینده ی آن است ، جز حکایت حسین ، ذبیح عشق  ، نیست. 

و چرا حکایت حسین نباشد ؟

حافظ کسی را یارای شنیدن این حکایت می داند ؛ که نه آشنای عشق ، که نکته دان عشق باشد.

آن کس که با زیر و بم عشق آشناست ، چون حافظ می داند که :

راهی است راه عشق که هیچش کرانه نیست   /    آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

 چرا باور نکیم که حافظ شرح روز ذبح عشق را می دهد.

آن روزی که رند عالم سوز او ( انسان کامل) حافظ بدون توجه به مصلحت اندیشی های رایج زمانه ، ظاهرش را در ملامت و  باطنش را 

در سلامت دارد .

مگر به حسین ...

اشتراک با ذکر مهخذ، کتاب حافظ هاتف میخانه ی عشق mkianooshrad


  • مهری کیانوش راد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی