شب عاشورا و عاشوراییان، مهری کیانوش راد
شب عاشورا و عاشوراییان
... تا صبح صدای زمزمه ی دعا و نیایش ، جان دردمند زینب را به آرامش و سکون نزدیک می کرد.
صدای مداوم تیشه ، گودالی را گرداگرد خیمه ها حفر می کرد ، که فردا با توده های هیزم آتش گرفته ، حریم زنان و کودکان بی پناه خواهد شد.
به دستور حسین این گودال حفر شد و از خاشاک و هیزم پر، تا دشمن نتواند از پشت به خیمه ی زنان و کودکان حمله کند.
شب به پایان خود نزدیک شده بود .
آن شب ستارگان تا صبح نگران ایستاده بودند .
یاران حسین ، عاشقانه مهیای مرگ می شدند.
همه می دانستند ؛ وقتی خورشید آسمان را روشن کند ، زمان غروب دنیایی آنان و تولد در دنیایی است که شیرین از وصل محبوب است
تا صبح راهی نمانده بود ، شب خورشید را به میهمانی آسمان می خواند.
بگذار خورشید غزل خوان کاروانی باشد ؛ که بر مرکب عشق مهیای هجرتی جاودانه اند
اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب زینب احیاگر تشیع mkianooshrad
- ۹۶/۰۷/۰۸