چون آینه ای بی زنگار باش، مهری کیانوش راد
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۵۳ ق.ظ
چون آینه ای بی زنگار باش
از روزی که خود را شناختم،آینه بودم؛
آینه ی خود و دیگران
دیگران نیز آینه بودند، آینه ی خود و دیگران.
در دنیای آینه ها ، هر تصویری هزار هزار می شود و تو سرگردان که کدام تصویر توست.
در اینه ی دیگران گاه زشت بودم ، گاه زیبا.
گاه آن گونه بیگانه ، که نمی شناختم ؛ خود را.
کدام بودم؟
گاه سنگی بر آینه ی من می خورد ، مخدوش می شد و تصویر مرا جور دیگری نشان می داد.
روزها با خود سرگردان بودم که کدام تصویر من است.
باید سنگی بر می داشتم ، به گونه ای که همه ی آینه ها خرد شوند؛ تا من مجذوب آینه های دروغین نشوم.
روزی دانستم ؛ آن سنگ ، روی آوردن در آینه ی توست.
در آینه ی تو چگونه هستم؟
آزمونی بس دشوار است.
مرا به من بنمایان ؛ آن گونه که هستم.
اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب با خود مهربان باشیمmkianooshrad
- ۹۶/۰۸/۰۹