ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

                                                         

زمین روزهای سختی را پشت سر می گذارد ، رکود اقتصادی ، بیکاری  ، ترس از مرگ و هزاران عامل دیگر که انسان انگیزه ی شاد 

زیستن را فراموش کند ؛ اما واقعا انسان متوجه موقعیت خود و زیست گاه خود شده است؟

به صراحت می توان گفت: نه 

انسان در گذشته نیز دشواری هایی مثل : جنگ ، طاعون ، وبا و هزاران پرده از بازیگری طبیت را دیده است و درس نیاموخته است.

انسان تا زمانی که اسیر خود پرستی و خودخواهی ، قوی ترین انگیزه ی انسانی خود باشد؛ هرگز نمی تواند بیندیشد ؛ که زمین ، چون 

مادر دلسوزی او را ادب خواهد کرد ؛ تا بیاموزد ، تسلیم شود و لااقل برای زمان کوتاهی آرام گیرد ؛  تا اندکی جراحت زمین التیام یابد

درک این موقعیت دشوار نیست ، مردمی که دریاها را آلوده می کنند ، طلا ذخیره می کنند ، ماشین انبار می کنند ، سرمایه ی کشور را 

به سرزمین های دیگر می فرستند ؛ تا ویلا خریداری کنند و ...

تا این روش پابرجاست ؛ باید انتظار هر کرونای دیگری را داشته باشیم.

تا انسان باور نکند که : زمین آخرین گریزگاه اوست و باید با همه ی توان از آن محافظت کند  ؛ هر روزه ، طبیعت پرده ی تازه ای را بازی 

خواهد کرد و انسان بازیگری که هیچ گاه نقش واقعی خود را نخواهد آموخت.

و اما ایران ما :

و اما ایران ما ، دشواری هایش ، دشوارتر است .

به همه ی سختی ها ، تحریم را باید اضافه کرد.

باید فراموشی قانون مداری را اضافه کرد.

باید ...

باید دید و حسرت کشید که سرزمینی که روزی مهد مهربانی ، مودت و مروت خوانده می شد ، امروز تبدیل به سرای سوداگرانی شده 

است ؛ که پا برگرده ی مردم گذاشته ؛ تا بالاتر بروند.

در این قرن آشوب زده ، اگر مسئولین هر کشوری سکان دار قانون مداری نشوند و مردم را فراموش کنند ، شعله های بحرانی سر به

آسمان می کشد؛ که مهارشدنی نیست.

وبلاگ ارتفاع سکوت mkianooshrad

  • مهری کیانوش راد

رندان تشنه لب 

زان یار دلنوازم شکری است با شکایت / گر نکته دان عشقی برخوان تو این حکایت

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس/   گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بریده  بینی بی جرم و بی جنایت

چند سال پیش در کتاب ذهن و زبان حافظ ، از آقای خرمشاهی خواندم که یکی از خطبا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) از اشعار حافظ ، چند بیت بالا را استفاده کرده است ، با دقت بیشتری این غزل را چند باره خوانی کردم ، هر چه بیشتر خواندم ؛روشن تر و شیواتر از قبل تداعی کننده ی روز عاشورا بود ؛ به گونه ای که انگار به تابلویی نگاه می کنم که نقاشی ماهر با کمک کلمه بر صفحه ی سفید کاغذ آن چنان صحنه ای ترسیم کرده است ؛ که با همه ی وجود ، تاریکی ، وحشت و سرخی عشق را که همه ی تابلو را خون رنگ کرده بود ، می دیدم و فواره ی رنج را که از دل حافظ به آسمان می رسید . 

باورم شد ، این حکایت که حافظ با شکری آمیخته به شکایت ، گوینده ی آن است ، جز حکایت حسین ، ذبیح عشق نیست.

و چرا حکایت حسین نباشد؟

حافظ کسی را یارای شنیدن این حکایت می داند ، که نه آشنای عشق ، که نکته دان عشق باشد، آن کس که با زیر و بم عشق آشناست؛ چون حافظ می داند که :

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست / آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست.

چرا باور نکنیم که حافظ شرح روز ذبح عشق را می دهد ، 

آن روزی که رند عالم سوز او ( انسان کامل حافظ ) بدون توجه به مصلحت بینی رایج زمانه ، ظاهرش را در ملامت و باطنش را در سلامت داشت ...

آیا از حافظ قرآن شناس و تفسیر خوان قابل قبول است ؛ که نداند حسین کیست؟...

فرزند کسی که در باره ی او می گوید:

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه ی رهت شود همت شحنه ی نجف

... مهم نیست ، حافظ را شیعه بدانیم یا سنی ، آن چه اهمیت دارد ، کلام اوست که پیش روی ماست و شرح دلدادگی خویش را با این بزرگان ساز می کند و قضاوت تاریخی ما را طلب می کند...

مگر چند عاشق پاک باخته چون حسین (ع) داریم که با همه ی عزیزان خود در مسلخ عشق حاضر باشد؟

مگر چند عاشق داریم که در یک نیم روز همه ی تعلقات خود را در پای خدای عشق قربانی کند؟

ابراهیم فرزندش را به مسلخ عشق میبرد و زنده برمی گرداند .

ابراهیم است با همه ی عظمت عملش و حسین ...

شاید به همین دلیل است که حافظ در آغاز غزل هشدار می دهد که تحمل خواندن این حکایت را کسی دارد که نکته دان عشق باشد و بداند:

این راه را نهایت صورت کجا توان بست / کش صد هزار منزل بیش است در بدایت 

...

حافظ در آن جوشش درونش مگر دعایی جز این داشت که:

ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم / یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت

*مشاهده ی شرح کامل غزل و واژه شناسی در کتاب :

  حافظ هاتف میخانه ی عشق ، مهری کیانوش راد،  صص241 ،258  نشر 1386 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مهری کیانوش راد

محرم و هدیه مرگ                                       

 

محرم نزدیک است و نام امام حسین-ع- مقتدای آزادگان و عاشق انسان ها ، در این روزهای کرونایی می تواند دامی باشد ؛ تا خیل عظیمی از مردم را به دام مرگ بفرستد.

مایه ی تاسف است ؛ اگر دین دارانی باشند ؛ که هنوز تفاوت واجب و مستحب را ندانند،تفاوت شعور و شور را تشخیص ندهند و به راحتی گرفتار تبلیغاتی شوند که نه از شعور که از نادانی و حماقت تغذیه می شود.

در همیشه ی تاریخ حماقت و نادانی قوی ترین ابزاری بوده است ؛ که مردم بیگناه را به کام مرگ فرستاده است.

امام حسین در شب عاشورا از مردم خواست: هر کسی که به هر دلیلی عذری برای ماندن دارد ، از تاریکی شب ، برای رفتن استفاده کند .

در این روزهای کرونایی، هر انسانی،در برابر سلامتی خود  و دیگران مسئولیت دارد.

ناآگاهی و تبلیغات باعث نشود ، مرگ را به دیگران هدیه کنیم.

وبلاگ ارتفاع سکوت  mkianooshrad.blog

 

 

 

  • مهری کیانوش راد

در جستجوی خود 

کتاب در جستجوی خود نوشته ی مهری کیانوش راد ،  72 صفحه ، قیمت :8000 تومان در انتشارات دارالعلم در بهمن 98 به دنیای کتاب راه یافت .

در خوزستان می توان آن را در کتاب سراهای زیر جستجو کرد:

اهواز : کتاب سرای محام، پیک ارسال 3198-061

دزفول : کتاب سرای رشد، 42241012-061

اندیمشک : کتاب سرای ابن سینا

تهران : نشر دارالعلم 66955405-021

قم:33744298-025 

   ارتفاع سکوت  mkainooshrad

  • مهری کیانوش راد

حراج فصلی خون 

 

بر درگاه علم خویش 

انسان چونان مهره ای است

با دکمه ای پاشیده می شود.

درحراج فصلی خون 

ارزان ترین کالا مرگ و حیات اوست.

دیگر نمی شناسمش

در آبگینه ی صورت 

گویی غریبه ای است.

 

در روزگار علم

عشق گویی رایحه ای است

از دورهای  دور

آنجا که انسان ،با آب و خاک و مهر 

پیوسته بود 

و خنده شکفته ی شاد او

اینجا خنده را به سکه ای می فروشند

و عشق 

مرز مشخصی است 

در حوزه ی سود و زیان او

 

کو چهرهای بی نقاب

تا پیش روی او

شکرانه ای زنم.

اشتراک با ذکر ماخذ ، mkianooshrad

  • مهری کیانوش راد

قمری  غزل 

در کل جهان ز وزن دل کم شده است

قمری غزل ترانه اش غم شده است

در ذهن جهان صدای دل دلگیر است

از بغض زمین کمند دل خم شده است.

 

اشتراک با ذکر ماخذ mkianooshrad

  • مهری کیانوش راد

و سکوت اگر ...                                                                      

و سکوت اگر 

بر لب هایمان بماسد

چه هراس انگیز است 

در میان ولوله ی بودن 

مرگ را پذیرا گشتن.

کتاب پله های تنهایی  ، وبلاک ارتفاع سکوت ،mkianooshrad

  • مهری کیانوش راد

در قاب پنجره ایستاده ای

 

در قاب پنجره ایستاده ای

با سبزینه ی حیات 

با وزش باد می رقصی

گویی سماع همیشگیت

در خلوت فضای رهایی

نبض حیات است که می جوشد

از قاب پنجره 

با تو  سخن می گویم

ای تک درخت سبز حیاتم.

 

اشتراک با ذکر ماخذ ، کتاب پله های تنهایی ، ص87

  • مهری کیانوش راد

پیشگویی پیام رسان کربلا

امام سجاد چشمش بر پیکر غرق به خون پدرش ، عموزاده ها و برادر ها افتاد. ناله ای بلند سر داد. زینب هراسان خود را به او

 رساند ، دلداریش داد  و از او خواست شکیبایی پیشه کند .

امام سجاد با اندوه گفت: چگونه شکیبایی کنم ، در حالی که همه ی عزیزان خود را غرق در خون ، برهنه بر خاک می بینم.

زینب با همه ی توان سعی کرد ؛ اندوه ش را کنترل کند . به یادگار  برادرش گفت:

عزیز دلم ، یادگار برادرم ، اندوه به خود راه نده. این واقعه ای بوده که از گذشته های دور ، جدم رسول خدا ، آن را خبر داده است.

ای میوه ی دلم ، جماعتی می آیند و اجساد مطهر شهدا را دفن می کنند.

روزی اینجا زیارتگاه کسانی می شود ؛ که از دور و نزدیک به عشق حسین علیه السلام به این سرزمین خواهند آمد ، تلاش

سلاطین کفر در نابودی مزار آن ها به نتیجه نمی رسد.

سخنان زینب -س- آرامش را به امام سجاد علیه السلام بازگرداند.

به دستورعمرسعد ، کاروان به راه خود ادامه داد. 

اشتراک با ذکر مأخذ ، از کتاب زینب -س- احیاگر تشیع

  • مهری کیانوش راد

وقتی معرفی مولانا حرام می شود.                                                

 

چند سال پیش در یکی از مراکز آموزشی ، در کلاس فارسی عمومی ، بحث مولانا و مثنوی مطرح شد.

سوال کردم:

چند نفر مثنوی را مطالعه و با مولوی آشنایی دارند؟

آشنایی در حد کلاس های دبیرستانی بود.

دوباره سوال کردم ، چند نفر کتاب مثنوی را دیده اند؟

فقط یک نفر پاسخ داد : در کتابخانه این کتاب را دیده است ؛ اما مطالعه نکرده است.

بحث به شمس تبریزی کشیده شد  و دوباره سوال کردم: کسی با شمس تبریزی آشنا است ؟

جوانی پاسخ داد: فکر می کنم ؛ حاکم تبریز بوده است.

با تعجب نگاهش کردم ، جوان ادامه داد : سلطان آنجا بوده  و ...

سکوت بر کلاس حاکم شد.

چهره ی تلخ و پر اندوه من ، اجازه ی سخن به کسی نمی داد.

 این روزها که ساختن فیلمی در باره ی مولانا حرام اعلام شده است ؛ با خود فکر می کنم؛ اگر جوان آموزش ندیده با بزرگانی که پشتوانه ی فرهنگی ایران هستند؛ این گونه به غفلت روبرو می شود و شاید گناه نادانستن او بر گردن همه ی کسانی است ؛ که باید آگاهی می دادند و ندادند؛ این فتوا را چگونه باید تفسیر کرد؟

مولانا و صاحب مثنوی ، در کتاب متعالی و با ارزش خود به تفسیر آیات قرآن  می پردازد و با تکیه بر فرهنگ غنی قرآنی موشکافانه ترین روان کاوی انسانی را با خواننده مطرح می کند.

انسان است و مبشر انسانیت و عشق ورزی نسبت به همه ی انسان هاست.

به نقادی تفکر صوفیانه می پردازد و در داستان خر برفت و خر برفت و خر برفت ، تفکر صوفی نمایان نادان را به چالش می کشاند، عارف دین داری است ؛ که بر خلاف دیگر عرفا به صراحت می گوید: هر کجا که از شراب یاد می کند، منظور و مقصود او چیست:

*شراب عشق نبود ز آب انگور / ره نوشیدنش هم از گلو نیست

از این پیمانه و جام و سبوها    /  غرض ، پیمانه و جام و سبو نیست

و یا 

*کجا شراب طهور و کجا می انگور  /  طهور آب حیاتست و آن دگر مردار 

این فتوای  تلخ مرا به یاد تکفیر بسیاری از بزرگان دین در گذشته انداخت و این شعر ابن سینا- زمانی که به او نسبت کفر دادند- که می فرماید :

کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکم تر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود.

خداوند عاقبت همه ی ما را به خیر کند.

 

  • مهری کیانوش راد