انسان و خاطرات او
از روزی که انسان خود را شناخت و باور کردکه تصویری در آینه ی خود است و نه فقط ذیگری ؛گاه بر لبش لبخند و گاه از چشمانش اشک
را جاری ساخت.
چه روزها که به سوی دوست خود می روی تا مشتاقانه قهقهه ی شادمانه ی خویش را به هم هدیه کنید ؛ ناگاه خاطره ای ، شادی را
به تلخی مبدل و تو را از او دور می کند.
به مرور ایام بر خاطرات افزوده می شود.
شگفت این است ؛ وقتی به خود می نگری ، می بینی کینه ها، زخم ها، غم ها چون سنگی گران در اعماق وجودت جا گرفته اند و
همیشه بین تو و واقعیت قد علم کرده اند و نمی گذارند ؛ در حال زندگی کنی و شاد باشی.
رنج و اندوه تو را در خود می پیچاند و گذر عمر به سرعت فرسوده ات می کند.
روزی به خود می آیی ، به خود نگاه می کنی ، هر روز کوچک و کوچک تر می شوی و خاطرات گذشته هر روز فربه تر از گذشته بر تو
حکومت می کنند.
این تو هستی ، دشمن ترین موجود با خودت.
خاطرات تلخ از روز روشنی و از شب آرامش را به یغما می برند.
تا فرصت است ؛ باید آوای مهربانی با خود را ساز کنی.
خاطرات خود را نه فراموش ، که به باز خوانی آنها بپردازی.
اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب با خود مهربان باشیم mkianooshrad