ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

گلوله و شعر 


این صدای گلوله است 

که نظم شعر مرا آشفته می کند 

و بوی سوخته ی انسان 

و ناله های استغاثه ی مادری 

که در مرز اسارت می پوسد


 واژه ی عشق دیگر به کار من نمی آید

معشوق ، شاید 

وجودی است 

گریبان دریده 

لولی و مست 

معشوق من 

آرایش ش زردی فقر است 

و دوک تنش می چرخد 

تا سرپناهی جوید


عجب بازی غریبی ست زمانه ی ما 

شعر را هم نمی شود سرود

با واژه ها 

باید 

جنگید.

اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب پله های تنهایی  mkianooshrad

  • مهری کیانوش راد

چون آینه ای بی زنگار باش


از روزی که خود را شناختم،آینه بودم؛ 

آینه ی خود و دیگران

دیگران نیز آینه بودند، آینه ی خود و دیگران.

در دنیای آینه ها ، هر تصویری هزار هزار می شود و تو سرگردان که کدام تصویر توست.

در اینه ی دیگران گاه زشت بودم ، گاه زیبا.

گاه آن گونه بیگانه ، که نمی شناختم  ؛ خود را.

کدام بودم؟

گاه سنگی بر آینه ی من می خورد ، مخدوش می شد و تصویر مرا جور دیگری نشان می داد.

روزها با خود سرگردان بودم که کدام تصویر من است.

باید سنگی بر می داشتم ، به گونه ای که همه ی آینه ها خرد شوند؛ تا من مجذوب آینه های دروغین نشوم.

روزی دانستم ؛ آن سنگ ، روی آوردن در آینه ی توست.

در آینه ی تو چگونه هستم؟

آزمونی بس دشوار است.

مرا به من بنمایان ؛ آن گونه که هستم.

اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب با خود مهربان باشیمmkianooshrad



  • مهری کیانوش راد

منصور حلاج ، عارف یا انقلابی


حسین بن منصور حلاج از نژاد ایرانی و اهل روستای طور در شمال شرق بیضای فارس ، در سال 244 هجری چشم به جهان گشود، در 

جوانی به تستر ( شوشتر واقع در خوزستان) آمد، مدتی مصاحب سهل تستری اولین مرشد معنوی خود شد و چله نشینی را از او 

آموخت.

مدتی در بغداد در مدرسه ی حسن بصری شاگردی عمرومکی کرد و خرقه تصوف خود را از او گرفت، در بغداد با دختر ابویعقوب الاقطع 

که از صوفیان آن عصر بود ؛ ازدواج کرد  و در بصره در حلقه ی درس جنید ، در آمده و سه بار به مکه رفت.

بار اول یک سال آنجا مقیم بود و اوقات را به روزه و سکوت گذراند ؛ بعد از بازگشت به اهواز رفت و خرقه ی تصوف از تن بیرون کرد و لباس 

عوام را پوشید. 

بر خلاف اهل تصوف بی محابا با مردم کوچه و بازار سخن گفت و این آغاز مخالفت و طرد او از جامعه ی صوفیان شد.

.... هر چند ابوریحان بیرونی در کتاب، آثار الباقیه، از حلاج به عنوان شعبده باز یاد می کند ؛ اما در توصیف مرگ او چنین می گوید:

« هر عذابی که بدین مرد کردند، سخنی نگفت و روی خود را ترش نکرد و لب نجنبانید»

اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب حافظ هاتف میخانه ی عشقmkianooshrad



  • مهری کیانوش راد

راه مخوف است


گفتم :

راه مخوف است 

پشتوانه ای ده

گفت:

امید را در کوله بارت بگذار 

و عقل را 

در چشمانت

گفتم:

پشتوانه ای دگر ده 

گفت:

در لحظه باش 

در لحظه زندگی کن

در لحظه بمیر 

این بهترین پشتوانه

برای توست.

اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب پله های تنهایی mkianooshrad




  • مهری کیانوش راد

دل های سنگی


کویر دل های سنگی

دیری ست 

هیچ لبی را نبوییده اند

اگر 

آوای بوسه ها 

به دل می رسید

ترانه ترانه 

مهر می سرود 

به زبانی 

که سبزه از سنگ بروید


به زبانی ترانه بخوان

که گوش را 

وهمی جز چشیدن نباشد.

اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب رویایت را ناگفته رها کن mkianooshrad

  • مهری کیانوش راد