ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

گوش کن ، صدای خودت را بشنو 

هستی سرشار از زمزمه هایی است که گاه به گوش سر می شنویم و گاه به گوش جان بایدشنید.

وقتی از چهاردیواری خانه ی خود ، قدم به بیرون می گذاریم ، صدای ماشین ها ، انسان ها ، حیوانات 

و هزار صدای دیگر ، که گاه آزار دهنده هستند و از ما سلب آرامش می کنند و گاه صداهایی که شنبده 

نمی شوند.

در بین این صداها ، گاه صدای ضعیف پرنده ای ، گاه صدای ظریف کودکانه ای ، صدای افتادن شبنمی از

برگ گلی ، آن قدر آرام است ؛ که باید به دقت گوش بسپاری و روح خود را صیقل دهی.

اما بسیار صداها هستند ؛ که برای شنیدن آن ها ، باید جور دیگری بود.

شنیدن صدای آس

  • مهری کیانوش راد

حیلت رها کن  عاشقا ....

...حنانه شو   حنانه شو 

مولانا در غزل شورانگیز دیوان شمس- غزل 2131-راه و رسم عاشقی را به انسان سالک وادی کمال عرفانی می آموزد .

از انسان که اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان است و گاه به غفلت از حیوان پست تر می شود ، می خواهد

: تدبیرهای مصلحت اندیشانه را رها و تلاش کند تا درون خود را از کینه ها پاک و شایستگی نوشیدن شراب عشق

را بیابد.

از انسان می خواهد به عنوان اسوه ی طریقت و فنا ء فی الله به ستون حنانه نگاه کند و از او درس بیاموزد.

ستونی از نخل خشکیده که زندگی باقی را بر دنیای فانی ترجیح داد ؛ چون باور داشت که :

کل شی هالک الا وجهه(قصص 88)

هم نشینی با رسول خدا به او آموخته بود که : سرنوشت همه ی پدیده های هستی فنا و نابودی است ، 

جز آن که رو به سوی محبوب کند.

اما چوبی خشک چگونه در تاریخ جاودانه شد ؟ 

چگونه ستون حنانه شد؟

مولانا علت این دگردیسی را نور مصطفی می داند.

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را   /  کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو خنانه شو 

آغاز دگردیسی ستون ، از ناله ی او شروع می شود، مولانا در مثنوی ، دفتر اول چنین می فرماید:

استن حنانه از هجر رسول / ناله می زد هم چو ارباب عقول

تنه ی خشکیده درخت نخل مدت ها تکیه گاه رسول به وقت سخن گفت بو د، اما روزی فرا رسید ؛

که به دلیل زیاد شدن مستمعین ناگزیر از استفاده ی از منبر شدند.

روزی که رسول خدا به سوی منبر رفت ، به سرعت برگشت ،

تنه ی خشکیده ی درخت را در آغوش گرفت و از ناله او سخن گفت .

آیا می توان از چوبی خشک ، صدای ناله شنید؟

مگر چوب زبان و قدرت تکلم دارد؟

مولانا این شخنان را می شنید و قبول ظاهری مردم را می دانست ، در پاسخ گفت:

گوید  اری  نی ز دل بهر وفاق  /  تا نگویندش که هست اهل نفاق ( مثنوی ، دفتر اول )

برای روشن شدن این دشواری ، به نکاتی اشاره می کنیم :

1- مولانا موحدی قرآن شناس است که «قریب به نصف قرآن را مورد استفاده قرار داده است»

(محمد تقی جعقری ، تفسیر و تحلیل و نقد مثنوی ، ج 1،ص 772

2- در دایره ی دین و دین مداری پذیرش این سخنان دشوار نیست ، زیرا از سنخ معجزه هستند.

3- معجزات نیز در زمان پیامبران مورد انکار بسیاری از مردم قرار گرفته است.

4-نزدیک ترین معجزه به سخن گفتن ستون حنانه ، تبدیل شدن چوب عصای موسی به ماری بزرگ است .

5- اگر چوب می تواند به موجودی زنده مبدل شود ، سخن گفتن او غیرممکن نیست.

6- مهم ترین نکته این است که :

هیچ چوبی مار نمی شود ، سخن نمی گوید و بسیار شگفتی های دیکر،مگر 

به دست رسول خدا و به اذن خدا و مصلحتی حکیمانه.

 قرار نیست .که هر چوبی سخن بگوید و هر سنگریزه ای تسبیح بگوید.

7- دریافت این حقایق به صورت کشف و شهود،  برای هر انسان به کمال رسیده ای ممکن است.

اما دلیل ها :

الف : آیات قرآنی :

انطقنا الله الذی انطق کل شیی ( فصلت ، 21)

تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم ( اسری ، 449

ب : سخن مولانا :

خاک قارون را چو ماری در کشد /  استن حنانه آید در رشد 

سنگ احمد را سلامی می کند   /   کوه یحیی را پیامی می دهد

جمله ی ذرات عالم در نهان  /   با تو می گویند روزان و شبان 

ما سمیعیم و بصریم و خوشیم /   با شما نامردمان ما نا خوشیم

چون شما سوی جمادی می روید  /  محرم جان جمادان کی شوید

از جمادی در جهان جان روید  /  غلغل اجزای عالم بشنوید  

( مثنوی ، دفتر سوم ، داستان مارگیر)

ج : دیدگاه علامه طباطبایی

«همه ی موجودات تسبیح دارند و تسبیح آن ها هم کلام است و به حقیقت هم کلام است ،

نه به مجاز و ...( المیزان ، ج 25 از 40 جلدی ، ص 211)

پس این روایات هم که می گوید: سنگریزه در دست رسول خدا (ص) تسبیح کرد و ما شنیدیم و یا ...

روایات شبیه به  ان همه صحیح است  و صدایی که می شنیدند به ادراک باطنی بود که تسبیح واقعی و 

حقیقت معنای آن را از طریق باطن درک می کردند و حس هم چیزی نظیر آن و مناسب با آن را حکایت

می کرده و گوش هم الفاظ و کلماتی که این معنا را افاده کند ، احساس می نموده.» 

( المیزان ، علامه محمد حسین طباطبایی ، ج 25 از 40 جلدی، ص 212)

و الله اعلم .

اشتراک با ذکر ماخذ

 

  • مهری کیانوش راد