ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

آیا شریعتی هنوز زنده است؟

 

یکی از ویژگی های شعر  خوب این است ، که فراموش نشود و در حافظه بماند.

آدم ها با چگونه زیستن خود ، شعر زندگی خود را می سرایند .

شریعتی از ان آدم هایی است که در زمان خودش زنده بود ، بعد از نیم قرن ،

هنوز زنده است.

دلیل زنده بودن او این است که هنوز تکفیر می شود ، تقدیس می شود.

شاید نسل جدید او را نشناسد.

شاید کتاب های اعتقادی او تناسبی با جامعه ی امروزی نداشته باشد، اما چند 

نکته را نباید فراموش کرد :

الف : شریعتی فرزند زمانه ی خود بود ، با همه ی ویژگی هایی که  یک روشنفکر

را مقبول یک نسل می کند.

ب : با شناخت شریعتی می توان زمانه ی او را شناخت ، آشنا به احساسات 

جوانان و خواسته های آرمانی آنان شد و با مقایسه ای تطبیقی تفاوت دو نسل

را تشخیص داد.

با این شناخت ، پژوهشگران پاسخ بسیاری از پرسش های خود را پیدا خواهند کرد. 

پاسخ پرسش هایی مانند این که :

چرا شریعتی خیل عظیمی از جوانان را مجذوب خود کرد؟

کدام ویژگی شخصیتی این روشنفکر مذهبی باعث مذهب گرایی جوانان شد؟

روشنفکرانی بودند که امروز نامی از بسیاری از آنان نیست.

شریعتی نیز یکی از آن خیل عظیم حرکت روشنفکری بود ، مانند همه ی کسانی 

که بزرگ بودند و انسان و به دلیل انسان بودن و بزرگ بودن ، گاه خطاهای بزرگ 

می کردند و گاه خطاهای کوچکی که اگر دیگری انجام می داد ، کوچکی شخصیت 

آنان ،  آن خطا را آشکار نمی کرد.

با وجود عیوبی که شریعتی جوان می توانست داشته باشد و داشت ، هنوز یاد او 

انسان را از حسی خوش سرشار می کند ، مانند سایه سار درختی در گرمای سوزان جنوب.

ج : اگر همه ی کتاب های شریعتی را نادیده بگیریم ، کتاب کویر او دلیلی بر وجود 

نویسنده ای ژرف اندیش است. 

در کتاب کویر این گونه خود را معرفی می کند :

« وجودم تنها یک حرف است ، و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف.

اما برسه گونه :

سخن گفتن و معلمی کردن و نوشتن .

آن چه تنها مردم می پسندند : سخن گفتن 

آن چه هم من می پسندم و هم مردم : معلمی کردن

و آن چه خودم را راضی می کند و احساس می کنم که با آن نه کار ، که زندگی 

می کنم : نوشتن 

و نوشته هایم نیز بر سه گونه :

آن چه تنها مردم می پسندند : اجتماعیات 

آن چه هم من و هم مردم: اسلامیات 

آن چه خودم را راضی می کند و احسای می کنم که با آن کار   

و چه می گویم ؟ نه نویسندگی، که زندگی می کنم : کویریات »

به اعتراف شریعتی ، اصل وجودی شریعتی را باید در کویریات او جستجو کرد.

مباحث فلسفی ، سیاسی و غیره را باید به روزگار ی سپرد ، که گذشته است.

اما تعریفی که از کویر می کند:

« کویر نه تنها نیستان من و ما است که نیستان  ملت ماست و روح و اندیشه و

مذهب و عرفان و ادب و بینش و زندگی و سرشت و سرگذشت ما ،همه است .

کویر این تاریخی که در صورت جغرافیا ظاهر شده است.

این عظمت بیکرانه ی مرموزی که نومید و خاموش ، خود را تسلیم ، پهن بر خاک 

افکنده است.»

شریعتی در کویر یات خود نیز نقادانه با نگاه تیز خود ، جامعه را نقادی می کند.

رو در روی شاملو بعد از سرودن شعر " من باهارم تو زمین ..." با او سخن می گوید که : 

آفزین شاملو حالا وقت غزل عاشقی  و ... نیست. .

و در نهایت در کتاب کویر معتقد است ، که :

« خویشاوندی میان مذهب و عرفان و هنر را تاریخ نیز شاهد بوده است ،هنرها 

مذهبی ترین موجودات این عالمند.»

آن چه آشکار است ، شریعتی در کویر خود را عرضه کرده است. 

می توان او را و اندیشه ی او را نقادی کرد ، هنری که کمتر به آن عادت داریم.

در نقادی نابودی نقد شونده ، مطرح نیست ، که نقادی بیان نقاط ضعف و قدرت نقد شونده است ، با دلایلی متقن و مستند ، کاری که کمتر به ان عادت داریم.

  • مهری کیانوش راد

نظم و آشفتگی در فروپاشی اعتماد 

 

روزگار دشواری است .

آشفتگی و سردرگمی جامعه هر روز بیشتر

احساس می شود .

اخبار روزانه خبر از آشفتگی جامعه دارد، اما در 

همه ی این آشفتگی ها ، نظم منظمی محسوس است .

خط دنباله داری که مرتب بر حجم آن افزوده می شود.

در این آشفتگی مردم هستند که به طور منظم تحلیل

می روند ، فقیر می شوند و در سایه ی فقر ، عزت انسانی 

آنان به یغما می رود.

مهم ترین آسیب جامعه ، فروپاشی اعتماد عمومی است. 

اعتماد آسان به دست نمی آید و زمانی که آسیب دید ، 

باید باور کنیم که جامعه دچار بیماری مهلک و خطرناکی

شده است.

دردناک است زیر نگاه کسانی که می توانند درد را بشناسند 

و درمان کنند ، این چرخه ی معیوب ادامه پیدا کند.

فروپاشی یک جامعه زمانی اتفاق می افتد ، که اعتماد انسان ها

سلب بشود ، یعنی باور نکنند که چراغ قرمز برای همه  قرمز است .

باور نکنند که کمبود  در جامعه  واقعی است .

باور نکنند باید در حفظ ارز ش های جامعه کوشا باشند. 

باور نکنند که ...

در چنین جامعه ای کلاف سردرگم به ظاهر نامنظمی وجود دارد 

 که از نظمی خاص حکایت می کند ،

فروپاشی انسانیت انسانی انسان. 

باورهای غلط به عنوان قانونی نانوشته به افراد سرایت می کنند.

فروپاشی اعتماد نیز به خانواده ها رسوخ می کند و مقدمه ی 

سقوط اخلاقی می شود. 

در جامعه ی بیمار ، شادی حقیقی کمتر چهره نشان می دهد  و 

روان پریشی ، بیماری مهلک دیگری است که جامعه را به نابودی 

می کشاند.

باید پزشک حاذقی باشد ، که نبض پریشان بیمار را متعادل کند،

تا دوباره این چرخه ی معیوب به بهبودی میل کند .

شاید به نظر دشوار باشد ، اما غیر ممکن نیست.

آیا باید به انتظار نشست و پرسید :

کدام روز 

کدام ساعت 

قدم اول برداشته خواهد شد؟

  • مهری کیانوش راد

شعری برای زندگی 

 

رنج بزرگی است 

بی بهانه زیستن

بی بهانه چشم گشودن

بی بهانه زندگی را 

زندگی کردن 

 

بهانه ی بی بهانه ی من 

زنده بودن است

چشم گشودن است 

 

مرگ پل اساطیری همیشه جاودان 

ایستاده است

پل برای گذشتن و رفتن است

و زندگی 

بذر جوانه ای 

که اگر دیده نشود 

می میرد

فرصتی کوتاه 

نگاهی 

که تو را به دیدن می خواند 

 

تازگی ها 

در انتظار چشیدن 

تجربه کردن 

و مرگ 

قحطی تجربه است.

  • مهری کیانوش راد

شعری برای دزفول 

 

دزفول ایستاده است

به قامت مادرانی 

که سرو افتاده ی خود را 

دیدند 

و 

نیفتادند.

  • مهری کیانوش راد