خاک ، خاک و ا هواز، مهری کیانوش راد ، اهواز
خاک ، خاک و اهواز
این روز ها نام اهواز با خاک رقم خورده است.
هر روز که چشم می گشایم ، پنجره را باز می کنم ، پرده را کنار می زنم و طعم غلیظ خاک را وارد ریه های خود می کنم.
شگفت است ، اهوازی که باشی ؛ بعد از مدتی احساس می کنی ؛ تا طعم خاک را مز مزه نکنی ، روزی به رنگ خوزستان ،
رقم نخواهد خورد.
از پنجره ی باز می توانم حیاط مدرسه ی روبرو را نگاه کنم ، دانش آموزی نیست ، به جای هیاهوی شادمانه ی کودکان ، خاک
کف زمین را پوشانده است .
درختان با شرم مرا نگاه می کنند ؛ البته که تقصیری ندارند.
درخت باشی، سبز باشی ، سایه بان باشی ، میوه بدهی، تو را ببرند ؛ تا میز و صندلی درست کنند و بعد شر مناک نگاه کنی.
دنیای وارونه که می گویند؛ همین است.
نفت باشی ، سیاه باشی، زیر زمین باشی ، گنج باشی ، از مویرگ های زمین بگذری تا آبادی های دور و نزدیک را سبز
کنی و بعد بدون شرم ، بدون سرخ شدن ، هی پشت کنی به مردم شهر خودت.
یک روز معیار حیا و شرم معلوم بود.
امروز همه چیز وارونه شده است.
مثل مردم اهواز که دیگر فراموش کرده اند چه سهم عظیمی از ثروت زیر پای خود دارند.
هی خاک می خورند و دم نمی زنند.
- ۹۶/۱۱/۰۳