مهربانی آسمان، مهری کیانوش راد
مهربانی آسمان
باران می بارید.
به آسمان نگاه کردم.
چون رودی جوشان از بستر خود جدا شده بود.
نگاه کردم ، به دوردست ها ، به باران و آدمی،
نیازها و کرامت بخشنده .
مرد بودایی کاسه ی خالی خود را زیر قطرات باران گرفته بود؛
تا سیراب شود.
زن مسلمان به آسمان نگاه کرد ؛ خندید و زمزمه کرد:
باران نجاست خانه ی مرا پاک خواهد کرد.
کودکی تشنه ، لب های خشکیده اش را با باران زنده کرد.
مردی گبر ، که بر زمین های خشک خود می گریست ؛
شادمانه خندید.
آسمان چتر مهربانی خود را گسترده بود.
انسان بی هیچ دغدغه از آیین خود ، از مهربانی آسمان بهره می برد.
و آسمان ، چشم بر کرامت آفریننده ی خود داشت ؛ تا ببارد و سیراب کند.
آیا می توانستم ؛ چنین باشم ؟
آیا می توانستم ؛ از دام هر آن چه ، به هر دلیلی ، گره بر سخاوت من می اندازد ؛ رها شوم و
چون آسمان ببارم ؟
آیا می توانم چتر مهربانی خود را چون آسمان بگسترانم؟
اشتراک با ذکر ماخذ، کتاب با خود مهربان باشیم.
- ۹۶/۱۲/۰۱