یأس فلسفی ، مهری کیانوش راد
یأس فلسفی
این روزها دچار یأس فلسفی شده ام و به دنبال میخی هستم ؛ تا افکار خود را به آن آویزان کنم .
بزرگی میگوید:
«واژه ها میخ هایی هستند ؛ که افکار خود را به آن آویزان می کنیم.»
اما اگر واژه ها بر اثر روزمرگی مفهوم خود را از دست داده باشند ؟
اگر هر کس درک متفاوتی از آن واژه داشته باشد؟
اگر ، اگر و هزار اگر دیگر
به واژه ها دیگر نمی توان اعتماد کرد.
واژه ها دیگر نمی توانند میخ های محکمی باشند .
میخ هستند ؛ اما نه آن میخ هایی که مقاوم باشند ، با ضربه ای فرو می ریزند .
دنیای اندیشه ی تو را ویران می کنند.
به طور مثال به واژه ی رفاه دقت کنید:
رفاه برای طبقه ی بالا دست ، داشتن سفره ای رنگین است ؛ که از زیادی آن ، سطل زباله لب ریز شود.
قدرت خرید هرآن چه که آرزو کند ، حداقل هر سال سفر خارج از کشور داشته باشد و...
اما
رفاه برای فرزند یک کارگر ، این است که لااقل با نان خود خورشتی داشته باشد.
بتواند با اتوبوس به مقصد برسد.
لباس های کهنه ی او، آن قدر نو باشند که وصله نداشته باشند.
رفاه یعنی این که پدرش لااقل هر ماه حقوقش را به موقع دریافت کند و ...
می بینید که این واژه چه قدر پستی و بلندی دارد؟
حالا اگر بخواهم افکار خود را به میخ واژه ی رفاه آویزان کنم ، چه میخی را باید انتخاب کنم؟
وبلاگ ارتفاع سکوت ، اهواز99/8/12
- ۹۹/۰۸/۱۲
نیما ارتفاع درد کجاست؟