کودک خاک و آزادی ، مهری کیانوش راد
کودک خاک و آزادی
کودک خاک چون عقل را تجربه کرد و قدرت تشخیص یافت ،
تجربه ی شکستن بسیاری از سدها را حق خود دانست .
دیوارهای وهم انگیز اجبار که از هر سو او را احاطه کرده بودند ،
جان او را خسته و شوق زیستن را از او گرفته بود.
روزنه ی آزادی تنها روشنایی بود ، که جان خسته ی او را ارام می کرد.
اما اگر این روزنه باز زنجیر تازه ای بر دست و پای کودک خاک باشد؟
کودک خاک با خود اندیشه کرد:
اگر زنجیر تازه ای باشد ، زنجیر را خود انتخاب کرده ام.
آزادی تعاملی که انسان را با خود آشناتر می کند ، زیرا
شناختی که در سیطره ی خانواده و اجتماع از خود پیدا می کند،
اگر در انتخاب آن ها نقشی نداشته باشد ، نمی توانند شناختی واقعی باشند.
قلمرو آزادی ، قلمرو آزمون و خطای کودک خاک است؛ تا بزرگ شود.
انتخاب کند و بسازد.
چهره متعالی هر انسانی را در اینه ی آزادی می توان دید.
این که بتوانی انجام بدهی و انجام ندهی.
این که بتوانی انجام ندهی و انجام بدهی.
آزادی کلید ورود انسان به قلمرو دانایی است.
همان گونه که دانایی انسان را به آزاداندیشی می رساند .
شاید اندیشیدن برای آدمی ، آخرین راه حل باشد، تا دنیایی بهتر و قابلتحمل تر
برای خود بسازد و گر نه تیر خلاص بر جان او زده می شود ،
قبل از این که زندگی کند.
اشتراک با ذکر ماخذ، اهواز 99
- ۹۹/۰۸/۱۹