زخم مردم و سیلی عبرت ، مهری کیانوش راد
زخم مردم و سیلی عبرت
قرآن خوردنی است یا خواندنی
تا به حال به این موضوع فکر کرده اید ؛ قرآن را می خورند یا می خوانند؟
آن چه مرسوم است و دیده ایم ، چنین است :
قرآن را خواندند و خواندیم.
حفظ کردند و حفظ کردیم.
به ظاهر آن اهمیت دادند ، که با آب طلا بنویسند ، خطاطی ماهر بنویسد ،
ما هم تجلیل کردیم و هیچ گاه فکر نکردیم که تجلی نور مهم تر است یا زینت آن؟
به اجتهاد و زمانه نیندیشدیم .
یادمان رفت که زمانی فخر شیعه ، اجتهاد بود ، عالمانه مشکلات را دیدن و راه حل را
پیدا کردن؛ اما افسوس که بسیاری دیگران را کوته نظر دانستند و از دیگران نظر نخواستند.
به نمونه ای ملموس اشاره می کنیم:
احساس وحشت از عدم شرکت مردم در انتخابات شد و به جای شنیدن چرایی ماجرا ،
بزرگی اعلام کرد:« هر کس در انتخابات شرکت نکند، کافر است.»
به جای دلجویی از زخم مردم ، نیشتر بر زخم فرو شد و به جای مداوا ، دردی بر درد افزون شد.
به حقیقت راه به خطا رفته است؛ شاید به این دلیل که :
به جای خوردن قرآن و هضم آن ، آن را جویدیم و در جیب گذاشتیم، یا بیرون ریختیم.
اما در این عالم کسانی هستند که دیگرگون عمل کردند چون دیگر گون اندیشیدند؛
یکی از این انسان ها مولانا جلال الدین است ، همان که در حدود 2800 آیه ،
به تعبیر علامه محمد تقی جعفری مورد استشهاد وی در مثنوی قرار گرفته است .
شیخ بهایی در وصف مثنوی او می گوید:
من نمی گویم که آن عالی جناب / بود پیغمبر ، ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدل / هادی بعضی و بعضی را مضل
همین مولانا ، وصف زیبایی از قرآن و قاریان دارد که خواندنی و شاید راهگشا برای زمانه ی ما باشد.
در فیه مافیه ، متن 100 می فرماید:
« آورده اند که در زمان رسول (ص) از صحابه هر که سوره ای یا نیم سوره ای یاد گرفتی ،
او را عظیم خواندی و به انگشت نمودی که سوره یاد دارد!
برای آن که ایشان قرآن را می خوردند!
منی را از نان خوردن یا دو من را، عظیم باشد ؛ الا که در دهان کنند و بخایند و بیندازند، هزار خروار
توان خوردن !...»
یعنی :
ده من نان را جویدن و در جیب گذاشتن کاری سهل باشد،یک نان را جویدن و هضم کردن کاری صعب باشد.
همه ی مشکل همین است . خواندن قرآن هرچند کمالی است؛ اما کمال نورانی آن ، برای فرد و جامعه ای
است ، که می خواند و می فهمد ، اجتهاد می کند و به مرحله ی عمل در می آورد.
مولانا در متن 202 می فرماید:
« خلایق طفلان راهند، از قرآن لذت ظاهر یابند و شیر خورند، الا آن ها که کمال یافته اند، ایشان را
در معانی قرآن تفرجی دیگر باشد و فهمی دیگر کنند.»
کاش ما را یک سیلی باشد ، که ما را اصلاح کند.
در متن 223 فیه ما فیه می فرماید:
« شخصی امامت می کرد و خواند:
الاعراب اشد کفرا و نفاقا
از روسای عرب یکی آن جا بود ، یکی سیلی محکم وی را فرو کوفت!
در رکعت دوم خواند:الاعراب من آمن بالله و الیوم الاخر
آن عرب گفت: الصفع اصلحک »
مولانا جان کلام را بیان کرده ، سیلی روزگار باید عبرت آموز باشد.
اما اگر سیلی ها افزون شد ، چه باید کرد؟
باید اعتراف کرد :
سیلی اول ، سیلی عبرت و چون افزون شد، وقت رفتن است.
خرداد 1400
- ۰۰/۰۳/۰۲