ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

مولانا و بهشت ابلهان ، مهری کیانوش راد

جمعه, ۱۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۳:۴۳ ب.ظ

مولانا و بهشت ابلهان

 

روایتی منسوب به پیامبر (ص) است ؛ که اکثر اهل بهشت ، ابلهان هستند .

مولانا در دفتر چهارم مثنوی ، در «قصه رستن خروب در گوشه ی مسجد اقصی » 

از آن چنین یاد کرده است:

اکثر الجنه البله  ای پدر ؟ بهر این گفتست ، سلطان بوالبشر

و به سالک می گوید: برای رسیدن به مقصد ، ابلهی پیشه کن و این تنها راه رسیدن 

به رستگاری است.

خویش ابله کن  تبع  می رو  سپس /  رستگی زین ابلهی یابی و بس 

برخی از این روایت و بیت استفاده کرده و معتقد هستند : به نظر مولانا ، هر کس

اهل بلاهت باشد ، جایگاه او بهشت است.

شگفت است از کسانی که ساده لوحانه به تفسیر مثنوی نشسته و تفکر خود

را به اسم مولانا بیان می کنند.

در قرآن ، ارزش از آن انسان های اهل تعقل است ، به دو آیه اشاره می کنیم:

« ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون»

« کذالک یبین الله لکم ایاته لعلکم تعقلون »

در قرآن اثری از ارزش دادن به ابلهی وجود ندارد و ارزش از آن کسانی است ، که

اهل اندیشه و تعقل باشند.

آیا ممکن است که رسول خدا ، بر خلاف قرآن ، ابلهان را بر عقلا برتری دهد؟

پاسخ منفی است.

سخن پیامبر ،  سخن خداست.

در اسلام ، خداوند از ابلهان مجازات را برداشته است ف زیرا تعقل است که به

انسان مسیولیت پذیری  می آموزد.

به همین دلیل سخن مولانا قابل قبول نیست ، یا باید تفسیری برای آن باشد.

اما تفسیر سخن مولانا :

مولانا به سالک ره کمال می گوید:

زیرکی بفروش و حیرانی بخر  / زیرکی ظن است و حیرانی بصر

عقل قربان به پیش مصطفی / حسبی الله گو که الله ام  کفی 

به سالک راه را نشان می دهد : اگر خود را زیرک بدانی و فکر کنی که از علت 

همه ی حوادث آگاه هستی ، در گمانی باطل سیر می کنی .

باید دل به وحی بسپاری و همگام با رسول  خدا ، طی طریقت کنی.

 چند بیت بعد آرزو می کند ، ای کاش انسان ها مانند طفلان شنا کردن بلد نبودند،

تا چون کنعان ، مغرور به شنای خود نبوده ، در کشتی سوار و نجات می یافتند.

کاشکی او اشنا ناموختی / تا در طمع در نوح و در کشتی زدی 

کاش چون طفل از حیل جاهل بدی / تا چو طفلان چنگ در مادر زدی 

مولانا با همه ی شفقت انسانی خود ،  برای همه ارزو می کند ، چنگ

در وحی الهی بزنند و راه را دریابند.

خود را از علوم ظاهری رها و چون کسانی که خود را  امی  می دانند ، از نور

کتاب استفاده کنند.

با چنین نوری چو پیش آری کتاب / جان وحی اسای او ارد شتاب 

برای جلوگیری از اشتباه خواننده ،به توضیح ابلهی می پردازد:

ابلهی نی کو به مسخرگی دو توست/ ابلهی نی کز شقاوت مال جوست

ابلهی کو واله و حیران هوست / باشد اندر گردن او طوق دوست.

برای روشن تر شدن مفهوم ابلهی ، اشاره به نمونه ی عملی می کند :

ابلهانند ان زنان دست بر / از کف ابله  و ز رخ یوسف نذر 

هیچ انسان عاقلی به جای ترنج ، دست خود را نمی برد ؛ اما شیفته ی

زیبایی ، چون جمال بی همتای محبوب را مشاهده کند ، دست خود را 

چون ابلهان می برد.

برای جوینده ی حقیقت باید روشن شده باشد ، نه پیامبر و نه مولانا و نه هیچ 

انسان عاقل دیگری ستایشگر ابلهی و نادانی نیست.

ابلهان کسانی هستند ، که به درک درستی از مفاهیم نمی رسند و به

گفته ی مولانا:

ابلهی کو واله و  حیران هوست / باشد اندر گردن او ، طوق دوست 

اگر مانند ابلهان بدون حسابگری های سود و زیان دنیایی ، در راه محبوب ،

سر از پای نمی شناسی ، طوق دوست را بر گردن داری و می توانی

آرزو داشته باشی ، که مرکب عشق تو را به بهشت برساند.

 

 

  • مهری کیانوش راد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی