ارتفاع سکوت

مشخصات بلاگ

انواع ادبی(شعر و نثر)

رنج های بی پایان انسان

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

رنج های بی پایان انسان

✍️مهری کیانوش راد

 

رنج های انسان را پایانی نیست. 

زمین می لرزد ، با هر لرزش خود ، هزاران جان عزیز را به زیر خاک می برد ، هزار کودک را یتیم می کند ،  هزار هزار چشم و جان و جسم گرسنه در انتظار ، تا نجات یابند.

آب طغیان می کند ، انسان تشنه  را که چشم بر کرامت آسمان داشت ، در خود دفن می کند.

هر روز سنگی از حماقت ، هر روز نابودی انسان ، هر روز رنجی افزون بر رنج های دیگر.

این رنج ها نه امروزی ، نه دیروزی ، که همیشه با انسان بوده و هستند.

این رنج های بی پایان ، این رنج های رنگ به رنگ ، این رنج های کوچک ،  بزرگ که هر روز به چهره ای ظاهر می شوند، گاه  پناه بزرگ شدن انسان

می شوند ، تا بداند هیچ داده ای آسان به دست نمی آید.

به حکم بزرگ شدن ، می توان رنج را به انسان هدیه کرد؟

رنجی که از حماقت انسان ، از ندانستن های مکرر او برمی خیزد ، سنگی است که به دست انسان ، خرس وار به نابودی انسان ختم می شود.

در پس این تراژدی غم ،  می توان به کمدی هستی دست یافت ؟ 

می توان غم را ، چهره ی شادی پنهانی دانست  ، که انسان  را به جستجویی طویل می کشاند؟ 

باور کرده ام،  در پس رنج های عظیم انسانی ، در پستوی تو در توی رنج ها ، رازی مرا به خود می خواند ، زمزمه می کند : 

آزمودی که هیچ بودنی،  باقی نیست ؟

آزمودی  که هیچ غمی،  جاودان نیست؟

آزمودی که هیچ نفعی، بی طمع نیست ؟ 

آزمودی که انسان بر لبه ی تیز طمع های کور ایستاده ، به اندکی غفلت می لغزد و دستگیری ندارد؟

آزمودی که آزموده را خطاست و درس نیاموختی؟ 

به صدای بلند بارها ، بارها فریاد کشیدم: 

آزمودم.

آزمودم.

آزمودم.

و زمزمه

در رگه ای از شادی ، در قله ای از غرور ، 

در موجی از بی نیازی،  جان را سرشار از هزار خورشید نهان کرد.

با برخاستن هر انسانِ گرفتاری،  هزار کوه ایستادگی آموخت ، هزار گریه خجلت زده در خود پیچید .

با خود گفتم:

ای انسان ، تو تنهایی 

دل در گرو هیچ تنهایی مبند.

چون درخت ریشه را محکم کن.

چون درخت شاخه ها را به نور بی پایان پیوند زن .

چون دریا به روح خود وسعت بخش. 

چون ابر و باران سخی باش .

و چون انسان ، انسان باش.

تجربه ی انسان بودن ، با ریشه و وسعت و سخی بودن ، وسعت روح را به زندگی وصل می کند.

زندگی انسان می شود .

انسان زندگی می شود.

رنج های بی پایان هر روز نو می شوند ، دیگر می شوند و انسان جزئی از رنج می شود ، جزئی از زندگی می شود .

من دیده ام هر جزو که از کل خود جداشده است،  بقایی برای او نبوده است .

در پیشگاه رنج های انسانی ، قربانی شدن ، شیوه آدمی بودن نیست.

کسی را به مسلخ می برند ، از تجربه ، درس نیاموخته باشد‌

انسان،  نه قربانی ، که باید ، جستجوگر پنهانِ وجودِ خویش باشد.

بیاموزد ، بسازد  و نگریزد.

  • مهری کیانوش راد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی